به مناسبت سالگرد جهان پهلوان تختی

هرچه دوستش به او گفت :
غلامرضا خم شو ، فایده ای نداشت
بعد از مراسم ازش پرسیدن ، چرا خم نشدی
برایت دردسر میشود ، او شاه مملکت است
گفت هر که میخواهد باشد :
تختی فقط برای بوسیدن دستان مادرش خم میشود
( روحش شاد )
زمستان در راه است، شینآبادیها را فراموش نکنیم
اره ما مهر آمد. ماه مهربانی، ماه مدرسه و درس و مشق.
روز اول مهر، فاطمه هم مثل همه دانشآموزان، صبحانهاش را خورد، لباسش را پوشید و کیفش را روی دوشش انداخت، موهایش را شانه کرد و آماده رفتن شد اما تمایلی برای رفتن جلوی آینه نداشت! او یک دانشآموز شینآبادی است... لعنت به بخاریهای چکهای...
حادثه شینآباد ماهها قبل به وقوع
پیوست. شاید امروز و در آغاز فصل مدارس از شینآباد نوشتن آن هم در این
برهه حساس زمانی به صلاح نباشد.
کسانی که اندکی از علم پزشکی یا پرستاری آگاهی دارند، مفهوم ۵۰ درصد سوختگی یا اسکارهای(زخم) دائمی ناشی از سوختگی، آن هم روی صورت کودکان معصوم را به خوبی میفهمند. انگشتان قطع شده هم جای تشریح و توضیح ندارند.
اینکه شاید دیگر هیچگاه موهبت خدادادی «زیبایی» به
رخسار کودکان شینآبادی برنگردد، متاسفانه یک واقعیت تلخ و دردناک است که
باور آن برای هر انسان منصفی زجرآور است. چندی قبل اعلام شد که
برخی از کودکان شینآبادی به ۷۰ تا ۱۰۰ عمل جراحی نیاز دارند! به نظر شما
چهرهای که روی آن ۱۰۰ عمل صورت گیرد، چه بر سرش خواهد آمد؟ وزیر اسبق
آموزش و پرورش همچنین وعده استخدام دانشآموزان شینآبادی را بعد از ۱۸
سالگی داده بودند! آیا این قبیل دستودلبازیها و حاتمبخشیها نوعی
فرافکنی و فرار به جلو نیست؟ به واقع اگر این رخداد برای فرزندان ما اتفاق
بیفتد، شاید هیچگاه مسببان آن را نبخشیم و هیچ هبهای را از آنان نپذیریم.
شاید الان دیگر هیچ کودک پیرانشهری نباشد که معنای یک بام و دو هوا را نداند. لااقل دانشآموزان پنجم دبستان مدرسه «انقلاب اسلامی» روستای شینآباد از توابع پیرانشهر استان آذربایجانغربی این موضوع را با گوشت و پوست خود درک کردهاند!
سال گذشته در حالی که وزیر از طرحهای هوشمندسازی مدارس، اتصال تمامی مدارس به اینترنت ملی و طرح سند تحول بنیادین، طرحهای جدید ۶ ـ ۳ ـ ۳ و ۳ ـ ۳ ـ ۳ ـ ۳ و ... در مدارس سخن میگفت و مدرسهای را که سالن ورزشی نداشت، غیراستاندارد(!) مینامید، بسیاری از مدارس ما از استانداردهای اولیه یک مدرسه معمولی محروم بودند و در حالی که نسل بخاریهای چکهای و کاربراتوری در دنیا پایان یافته است و حتی در قدیمیترین فیلمهای سینمایی نیز، رد پایی از آنها دیده نمیشود، این قبیل بخاریهای خطرناک هنوز در بسیاری از مدارس روستایی ما جولان میدهند و امسال زمستان نیز باز هم آشکارا به تمامی بخشنامهها و آئیننامههای ایمنی و حفاظتی پوزخند خواهند زد.
البته «قسمت» و «تقدیر» هم در چنین ماجراهایی
بیتقصیر نیستند. فقط ما متوجه نشدیم که چرا این «قسمت» و «تقدیر» فقط در
مدارس مناطق محروم جولان میدهند و در مدارس امن و استاندارد، سر و کلهشان
پیدا نمیشود!
بگذریم ... وقتی هم در حادثهای عامل انسانی نقش
ندارد، چرا این همه سیاهنمایی و تخریب و زیر سوال بردن خدمات ارزنده! اصلا
میتوان به جای متهم کردن مسئولان از شرکت سازنده یا طراح
کاربراتور این بخاری شکایت کرد؛ هر چند به گمان بنده الان باید نوادگان
یا نتیجگان طراح این قبیل بخاریها در دادگاه حاضر شوند و از زحمات پدربزرگ
و جد پدری خود دفاع کنند، چرا که قطع به یقین تمامی طراحان و کارگران
کارخانه تولیدکننده این بخاریها سالها است رخ در نقاب خاک کشیدهاند!
به
راستی تا کی قرار است عدهای، بهخصوص در شهرستانها و شهرهای کوچک و
مناطق محروم، برای رسیدن به پست و مقام با معصومیت، پاکی، زیبایی و آینده
کودکان بیگناهی بازی کنند که تنها جرمشان این است که در روستا به دنیا
آمدهاند و حقشان از سرانه آموزشی مملکت تنها بخشنامههایی است که از سال
قبل به صورت اتوماسیون به مدیر مدرسه ابلاغ میشوند!
امید است
مسئولان جدید آموزش و پرورش نگاه خود را به مدارس تغییر دهند و مفهوم کلمات
«ایمنی و ضریب امنیت در مدارس» را بار دیگر بررسی کنند و نسبت به سرنوشت
کودکان معصوم حساستر باشند.
شاید فردا دیر باشد! به هوش...
بهترین سوژه
شعر ِشاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و هنوز سر همان چهار راه واکس میزند
کودکی که بهترین ســــــــــــــوژه بـود
بدون شرح
گاهی کافیست یادمان باشد که هر کاری که انجام میدهیم :
خدا ما را می بیند ...
اگر تمام چسب زخم هایت را بخرم نه زخم های من خوب میشود ونه زخم های تو...